˙·٠•●♥ کل کل شعرا♥●•٠·˙

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->-->-->

معرفي این وبلاگ به سایر دانشجویان

* نام شما

ايميل شما *

ايميل دوست شما *

ايميل دوست ديگر شما

تماس بامدیر وبلاگ-->-->-->-->-->-->-->-->--> -->-->--> -->-->-->>

 آصف الدوله حاکم خراسان نسبت به شیخ الرئیس که از شاعران ودانشمندان نامی بود رفتاری بد وخشونت بار داشت...شیخ الرئیس به ناچار به عشق آباد رفت ودر آنجا این دوبیت را به نایب السلطنه فرستاد:

نایب السلطنه برگو به شه پاک سرشت/که یکی اهل خراسان به من این نامه نوشت

آصف وملک خراسان به تو ارزانی باد/ماره عشق گرفتیم چه به مسجد چه کنشت

ناصرالدین شاه وقتی دوبیت را شنید چینین گفت:

نایب السلطنه برگو به خراسانی زشت/که شهن شاه جواب تو بدین نامه نوشت

آصف وملک خراسان به من ارزانی باد/هر کسی آن دروود عاقبت کار که کشت

دریک روز سرد زمستان رشید وطواط برای دیدار دوستش وهم صحبتی بااوعازم خانه ادیب صابر شداین دو شاعر سال های درازی باهم دوست بودند وآوازه شوخی ها وبذله گویی هایشان به گوش همگان رسیده بود...وقتی رشید به در خانه صابر رسید کنیزی دررا گشود وگفت ادیب خانه نیست!!!رشید که میدانست حقه ای از طرف دوستش در کار است با صدای بلند گفت:

آن کس که برون رود دراین روز/احمق تر از او کس دگر نیست...

ادیب که صدای اورا شنید پنجره اتاقش راباز کرد وگفت:

من خود به حرم سرای خویشم/پیداست در برون در کیست...

روزی ملک الشعرادر خدمت فتح علی شاه نشسته بود..فتح علی شاه گاه شعر میسرود...یکی از شعرهایش را برای ملک الشعرا باآب وتاب خواندونظر خواست...ملک الشعرا بسیار رک بود و به شاه روکردوگفت:بیت سستی بود....حضرت خاقان همان بهتر که شهریاری کنند وشاعری را کنار بگزارند...شاه از این سخن به شدت ناراحت شد ودستور داد اورا در طویله زندانی کنند...مدتی از این موضوع گذشت وتا اینکه دوباره فتح علی شاه یکی از شعرهایش رابرای ملک الشعرا خواند...ولی ملک الشعرا هیچ نگفت ومجلس را ترک کرد...فتح علی شاه گفت:کجا می روی؟؟ملک الشعرا جواب داد:می روم به طویله خود را زندانی کنم....

منبع:شباهنگ

کلوپ دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامشهر...
ما را در سایت کلوپ دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامشهر دنبال می کنید

برچسب : ஜ♥ღطنزღ♥ஜ, نویسنده : محسن و مسعود korushd بازدید : 609 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1391 ساعت: 19:24